در دوران کودکی در تبریز مدتی به مکتب خانه رفت و بعداً دوره دبستان را در مدرسه حکمت تبریز به پایان رساند. سال هفتم و هشتم دبیرستان را در کرمانشاه سپری کرد، زمانی که پدرش یوسف عدل حاکم کرمانشاه بود.
در سن ۱۴ سالگی به اتفاق برادر ۱۶ سالهاش غلامرضا عدل و یک همراه، عازم فرانسه شد و از طریق قزوین، رشت، انزلی، باکو، تفلیس، استانبول، مارسی با اتومبیل و کشتی و قطار پس از ۴۰ روز به پاریس رسید.
دوره اول متوسطه را در سال ۱۹۲۴ و دوره دوم را در سال ۱۹۲۷ به پایان رساند و از دو رشته فلسفه و ریاضی دیپلم «باکالورا» دریافت نمود. چون ریاضیاتش قوی بود، ابتدا قصد داشت مهندسی بخواند. دو سه ماهی هم آن را شروع کرده بود که به توصیه و تشویق عمویش دکتر حبیب عدل، تغییر رشته داد و پس از طی کلاس پ.ث.ان) PCN منظور فیزیک و شیمی و طبیعی است) در سال ۱۹۲۸ وارد دانشکده پزشکی پاریس گردید. در سال ۱۹۳۱ در مسابقه اکسترنای بیمارستانهای پاریس توفیق یافت و مدت دو سال در رشتهی داخلی و یک سال در رشته جراحی کار کرد. در سال ۱۹۳۴ به مقام انترنی بیمارستانهای پاریس نائل آمد، عنوانی که در آن زمان آرزوی دست نیافتنی خیلیها بود! مدت چهار سال با این سمت در بخشهای جراحی عمومی بیماریهای زنان و مامائی، جراحی کودکان و بیماریهای میزراه، بیمارستانهای درجه یک پاریس با استادان نام آوری کار کرد که هر یک در زمان خود غولهای پزشکی جهان بودند.
لازم به ذکر است که قبل از پروفسور عدل یک نفر و بعد از ایشان معدودی از ایران به افتخار انترنی بیمارستانهای پاریس نائل شدند، ولی هیچ کدام موقعیت او را پیدا نکردند. پس از پایان دورهی انترنی مدت دو سال به سمت رئیس درمانگاه در بخش جراحی پرفسور گرگوار به کار پرداخت و به سال ۱۹۳۹ در مسابقه دانشیاری شرکت جسته به اخذ دیپلم «اگرگاسیون» موفق گردید و پرفسور اگرژه شد. قابل ذکر است که در آن هنگام خارجیها حق شرکت در امتحان گرگاسیون را نداشتند و به خاطر ایشان که مورد توجه شدید استادانش بود قانون را تغییر دادند و این هم افتخار بزرگی برای یک ایرانی بود. پرفسور گراگوار بسیار مایل بود عدل جوان را در پاریس نگه دارد، ولی عشق به ایران که تمام وجودش را همواره فرا گرفته بود او را به سوی معبود بازگرداند.
در سال ۱۳۱۸ به ایران بازگشت و بلافاصله به خدمت نظام وظیفه رفت و در بخش جراحی بیمارستان شماره یک ارتش مشغول کار شد؛ همزمان بنا به دعوت آقای دکتر جواد آشتیانی معاون دانشکده پزشکی تهران جهت تدریس جراحی دعوت شد و بنا به گفته دانشجویان آن زمان، پرفسور عدل که تابع مقررات سخت ارتش بود با همان یونیفرم سربازی با پوتین و مچ پیچهای بلند در کلاسهای درس دانشکده حضور می یافت. در آن هنگام تازه پرفسور «اوبرلن» به استخدام دولت ایران در آمده و ریاست دانشکده تهران را به عهده داشت و چون پایه و مایه پرفسور عدل را میدانست، ایشان را در ابتدا به دانشیاری و سپس به استادی کرسی جراحی دانشکده پزشکی تهران برگزید. در آن زمان استادان کرسی ها به دو دسته تئوری و بالینی تقسیم میشدند. استادان کرسی بالینی در بخشهای بیمارستانها و استادان تئوری فقط در دانشکده درس میدادند و بخش نداشتند. پرفسور عدل تنها استاد کرسی تئوری بود که ابتدا صاحب بخش هم بود…
و بدین ترتیب بود که پرفسور عدل از سالهای آغازین دهه بیست در بخش جراحی بیمارستان سینا با عنوان رئیس بخش مشغول به کار شد. او در عین حال پایه گذار بخش جراحی اورژانس بیمارستان سینا بود و پایههای این بخش را آن چنان محکم و استوار بنا نهاد که هنوز هم بعد از گذشت نیم قرن به خدمات بیشمار به مجروحان و مصدومان و بیماران اورژانس مختلف، میتوان گفت که فعال ترین بخش جراحی اورژانس در سرتاسر ایران است و بعد از برپایی این بخش بود که پروفسور عدل دستور داد تا تمام بیماران اورژانس اعم از تروما و غیر آن باید بلافاصله پذیرفته شده و تا تعیین تکلیف نباید مرخص شوند و چیزی به عنوان نداشتن تخت نباید مانع پذیرش بیماران شود، حتی اگر مجبور شوند آن بیمار را روی زمین بخوابانند…
وقتی که من به ایران آمدم جراحی در سطح شکافتن آبسه و پاناری به ندرت فتق و بواسیر بود و استادان قبل از من آنچنان درها را بسته بودند که کسی فکر نمیکرد میتواند جراح شود. کاری که من کردم این بود که این درها را روی نسل آن روز باز کردم و نشان دادم که هر کس با استعداد معمولی هم میتواند جراح شود.
او با تشکیل سیستم رزیدنتی که برای اولین بار در ایران به وجود آورد جراحان بیشماری تربیت کرد و به سراسر کشور اعزام داشت. جراحانی که خود بعدها استادان بزرگی شدند و آنها هم استادان دیگری تربیت کردند. بطوری که اگر هر ده سال را یک نسل جراحی به حساب آوریم، امروز نسل ششم و هفتم تربیت شدگان مکتب عدل را در گوشه و کنار این سرزمین میتوان سراغ گرفت….
در سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ و حتی ۴۰ که ارتباط با دنیای خارج کم و محدود بود، سالی حداقل دوبار به اروپا میرفت و در بازگشت تکنیکهای تازه جراحی را که مشاهده کرده بود به شاگردانش میآموخت. در این باره میگوید: “من نمیدانم آیا این یک عشق و احساس درونی بود یا یک بیماری که من هرچه میدانم باید به دیگران یاد بدهم.”
در یکی از همین سفرها بود که یک پزشک فرانسوی به نام دکتر «بوئه» را به ایران آورد که وظیفهاش بیهوش کردن بیماران بود و شاید بتوان او را اولین بیهوشی دهنده در ایران اطلاق نمود.
یکی از اقدامات مفیدی که دکتر بوئه به دستور پروفسور عدل انجام داد، حضور در بنگاه پاستور بود و با کمک این مؤسسه سرمهایی تهیه نمود که ضد تب آپیرژون بود؛ چرا که تا آن زمان به علت بروز تب سرمها را زیر جلد تزریق میکردند و میترسیدند داخل ورید بزنند. مساله تزریق خون هم اولین بار به ابتکار پروفسور عدل در بیمارستان سینا با ایجاد یک مرکز کوچک ولی فعال تشکیل گردید که رزیدنتهای جراحی آن را اداره میکردند و تا سالها بیمارستانهای دیگر را هم تغذیه میکردند. تشکیل مکتب عدل در سال ۱۳۳۸ و برگزاری کنگره های جراحی این مکتب در زمان از پرمحتوا ترین و پرجمعیت ترین کنگره ها بود، زیرا تا آن هنگام هیچ گردهمایی پزشکی در ایران چنین ازدحام و جمعیتی به خود ندیده بود.
حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
پروفسور عدل را میتوان قهرمان اولینها نامید، چرا که غیر از بسیاری از اولین جراحیهای شکم اولین جراحی قفسه صدری، اولین مری، اولین جراحی قلب، اولین جراحی ستون فقرات، اولین استئوسنتزها و اولین شکستگی گردن ران و حتی بعضی جراحیهای مغز و اعصاب را برای اولین بار در ایران انجام داده است.
تقوا و روشن دلی مناعت طبع و عزت نفس، افتادگی و آزادگی، صمیمیت و صداقت، خلوص قلب و وجدان پاک، اخلاق نیک و حسن خلق، نداشتن کینه و حسادت و نداشتن تکبر و خود خواهی از صفات بسیار بارز اوست.
از سال ۱۳۴۰ بعد از افتتاح بیمارستان تجریش – شهدای امروز، اداره بخش جراحی آن بیمارستان به عهده ایشان واگذار گردید و تا سال ۱۳۵۲ آنجا بود و بعد از تغییراتی که در آن بیمارستان انجام شد، از سال ۱۳۵۳ مسئول بخش جراحی و مدیر گروه جراحی بیمارستان شریعتی گردید و تا زمان بازنشستگی مسئولیت تدریس جراحی دانشکده و اداره این بخش جراحی با ایشان بود. با همه اینها علاقه او به بیمارستان سینا چیز دیگری بود، بطوری که نام سینا و عدل همواره دو نام تفکیک ناپذیر بوده است. از افتخارات دیگری که پروفسور عدل نصیب کشور خود کرد عضویت آکادمی جراحان فرانسه بوده که از عناوین افتخارآمیز جهانی است و این مهم در سال ۱۳۴۴ اتفاق افتاد؛ همین طور دریافت نشانهای داخلی و خارجی نظیر نشان لژیون دونور و … پروفسور عدل با ایجاد روش «آسیستان لیبری» (منظور رزیدنت هایی بود که استخدام نبودند و پول نمیگرفتند و چهار سال مجانی کار میکردند) از ابتدا شاگردانش را عادت داده بود که برای پول کار نکنند و خودش در اوج شهرت و یکتایی اش در دهه ۲۰ و ۳۰ ارقام بسیار پائینی حق العمل میگرفت. آپاندیست را ۱۲۰ تومان، فتق را با ۱۰۰ تومان و شکستگی پوتوکل را ۲۵ تومان درمان میکرد و این با مقایسه با حق العمل سایر تخصصها در آن زمان خیلی گله ها از طرف شاگردانش به دنبال داشت.
از برجستگیهای دیگر این بزرگمرد حضور استثنایی او در جلسه مشاوره های پزشکی است. او حتی در همین سن و سال هر موقع شبانه روز درخواست شود در بالین بیمار مورد مشاوره حاضر شده و همیشه حتی اگر جراح اول مرتکب اشکال هم شده باشد بار مسئولیت او را به دوش میگیرد، صفتی که امروزه در بین ما کیمیاست.
و امروز پروفسور عدل مرد همیشه تاریخ جراحان ایران بین ماست با قامتی استوار به بلندای هفتاد سال جراحی، با ذهنی روشن و چشمانی نافذ، با پنجه هایی هنوز قدرتمند و حسد بر انگیز که با کوله باری از تجربه و دانش و خاطره با ما سخن میگوید…
از خاطرات کودکی، از زندگی یک نوجوان ۱۴ ساله در فرانسه آن روز، از واکنش روزنامههای پاریسی وقتی آگاه شدند یک جراح جوان ایرانی یک فرانسوی چاقو خورده در قلب را عمل کرده است. از وضعیت جراحی و بیمارستانهای آن زمان ایران، شخصیتهای بزرگی که در طول عمر جراحی اش عمل کرده است. از بیمار کوآدریپلژی که سوزن داخل نخاع گردنی اش شده بود تا اولین جراحی هرنی دیسکال، از استئوسنتزی که در مطب دکتر حبیب عدل انجام داد تا اولین جراحی قلب در ایران و …